نام کاربری : 
کلمه عبور : 
فراموشی کلمه عبور
 
اخبار
به بهانه پنجمین سالگرد شهادت استاد شهید دکتر مجید شهریاری

مردی نه مثل هیچکس (به مناسب سالگرد شهادت استاد شهید دکتر مجید شهریاری)

پنج سال از وقوع آن حادثه تلخ و دردناک می گذرد. در این مدت صحبت ها، حرف ها و خاطرات مختلفی پیرامون ابعاد شخصیتی این مرد بزرگ بیان شده است. حرف هایی که شنیدن آنها باعث افزایش انگیزه و قدرت علمی دانشجویان و پژوهشگران می شود و البته بیشترشان درس هایی است برای زندگی. نگاه من اما کمی منتقدانه است. این انتقاد در مورد عملکرد و بیان برخی مسئولین در دستگاه های علمی مختلف است که متاسفانه به جای پرداختن به ایده ها، آرمان ها و روش های کاری آن استاد فرزانه و تلاش در بستر سازی مناسب برای رشد و پیگیری ایده ها، آرمان ها و روش های کاری و حتی اصول اخلاق علمی ایشان، در یک رقابت پنهان سعی در انحصاری کردن آن شهید عزیز می کنند و نقش خود را در بارور کردن ثمرات علمی (و اخلاقی) ایشان بسیار موثر و منحصر بفرد می دانند. یکی خود را کاشف استعدادهای استاد شهید می داند و آن را جار می زند و دیگری خود را کسی می داند که با در اختیار گذاشتن امکانات لازم باعث رشد و شکوفایی استعدادهای آن مرد بزرگ شده است و صحبت های مشابه دیگر که .... . سوال من از این برادران بزرگوار این است که شما که چنین هنری دارید چرا این کار را ادامه نمی دهید؟ چرا گامی دیگر در شکوفایی استعدادها و حتی رشد انگیزه های افراد دیگر بر نمی دارید؟ شما که این هنر را دارید و در ضمن امکانات و اختیارات مناسبی هم دارید چرا کاری نمی کنید که شرایط برای بروز استعدادهای علمی جوانان این مرز و بوم فراهم شود؟ بگذریم ... بگذار که پنهان بود این راز جگر سوز؛ انگار که گفتیم و دلی چند شکستیم ....

شناخت ابعاد شخصیتی این شهید بزرگوار غیر ممکن است. یکی از دوستان تعریف می کرد که وارد مطلب پزشکی شده بود برای معالجه. از قضا کتاب دیوان غزلیات شمس تبریز را نیز با خود به همراه داشته. پزشک معالج که خودش هم آذری بوده، می پرسد که آن چه کتابی است که به همراه داری؟ جواب دادم که دیوان غزلیات شمس است. پزشک پاسخ داد که "نمی شناسم". داشتم از تعجب شاخ در میاوردم! چطور ممکنه که یه آدم تحصیل کرده که خودش هم آذری است، شمس تبریز را نشناسد؟! با تعجب پرسیدم: چطور شمس تبریز را نمی شناسید؟!! دوباره گفت: نمی شناسم. حسابی گیج شده بودم. پزشک که حالت مرا دیده بود گفت: ای آقا!! مگه ما می تونیم شمس تبریز را بشناسیم؟!! تازه متوجه منظورش شده بودم. چقدر عمیق و عاقلانه. در مورد استاد شهید دکتر شهریاری نیز وضع به همین شکل است. بعید می دانم کسی او را " شناخته" باشد. حالت هایی که از ایشان تعریف می کنند، واقعا متحیر کننده و جالب است. مثلاً حالتی که در هنگام نماز خواندن داشتند. عکسی که ایشان را در هنگام قنوت نماز نشان می دهد یکی از همین حالات عارفانه ایشان است. این حالت برای کسانی که با وی نشست و برخاست داشته اند، غریبه نیست. استاد شهید اهل اشک بود. آنطور که شنیده ام و یکی دوبار خودم دیده ام، نمازهایشان با اشک عجین بود. در مراسم های مختلف عزاداری ، بی هیچ تکلفی اشک می ریخت. در یکی از این مراسم ها که در منزل ایشان به ماسبت ایام فاطمیه برگزار شده بود، برای اولین بار استاد شهید را در این حالت می دیدم. دانجشویان دیگر ایشان نیز در این مراسم بودند ولی ایشان .... شاید اگر کس دیگری بود با خود می گفت که در مقابل نگاه دانشجویانم صلاح نیست که اینگونه اشک بریزم اما ....

مناسب دیدم که به بهانه فرارسیدن سالگرد شهادت این استاد فرزانه چند خاطره از ایشان را که به نظرم جالب و پند آموز آمد بیان کنم. باشد که یادی باشد از آن استاد فرزانه و نکاتی باشد برای تفکر.

خاطره 1: یکی از دوستانم که چند سالی در سازمان انرژی اتمی هم اتاق دکتر بود تعریف می کرد که استاد خیلی به وقتشان اهمیت می دادند و تقریبا در تمام مدت روز، مشغول مطالعه و تحقیق بودند. می گفت هر وقت به کامپیوتر استاد نگاه می کردم چندین فایل مقاله و کتاب، باز بود و استاد مشغول مطالعه آنها (برنامه ریزی، پشتکار و وقت شناسی یکی از عادت های بارز تمام افراد موفق در تمام حوزه هاست). می گفت یک روز برای ناهار به سمت رستوان سازمان رفتیم. وقتی رسیدیم با یک صف طویل مواجه شدیم که همه منتظر آماده شدن غذا بودند ( این حالت هر از گاهی در رستوران پیش می آمد به خصوص وقتی تعداد مراجعه کنندگان زیاد می شد). دکتر که این صف طویل را دیدند بی درنگ یک ظرف ماست و مقداری نان خریدند و به سمت اتاق کارشان برگشتند!! به نظر شما چه انگیزه و آرمانی باید در یک انسان وجود داشته باشد که بتواند اینگونه عمل کند؟ واقعا لازم است که عمیقا به این موضوع فکر کنیم.

خاطره 2: بعد از شهادت استاد گروهی مشغول گردآوری خاطرات استاد شدند. یک روز که دفتر آقای دکتر لامعی بودم، کسی ایشان را دعوت کرد  که دز مورد استاد شهید با ایشان مصاحبه کند و من این بخت را داشتم که به همراه دکتر لامعی به محل مصاحبه بروم. صحبت های زیادی رد و بدل شد که هر کدام به نوبه خود جالب توجه و آموزنده بود. اما یکی از بهترین و عمیق ترین جملاتی که از زبان دکتر لامعی شنیدم در پاسخ به این سوال بود که فرد مصاحبه کننده از دکتر لامعی پرسید: وقتی خبر شهادت دکتر را شنیدید چه احساسی پیدا کردید؟ جواب دکتر حیرت انگیز بود. ایشان گفتند که حس کردم یکی از فرزندانم را از دست داده ام. در ادامه توضیح دادند که دانشجویانی که در کشور و تحت راهنمایی ها و آموزش های اساتید کشور رشد می کنند برای ما مثل فرزند هستند و برایمان سخت است که از دست رفتن آنها را ببینیم. به نظر من (نگارنده) این حرف، حرف بزرگی است و تنها از زبان آدم بزرگی مانند دکتر لامعی قابل بیان است. این نشان دهنده جایگاه علمی و تخصصی استاد شهید است. متاسفانه این مصاحبه را در هیچ کتابچه خاطراتی که در مورد استاد شهید منتشرشده است ندیدم.

خاطره 3: این خاطره را از زبان آقای دکتر مسعودی که عضو هیئت علمی دانشگاه خواجه نصیر است شنیدم که اخیرا دیدم که در پیشگفتار یکی از کتابهایشان آورده اند و  من آن را عینا در ذیل آورده ام.

در پایان آرزو می کنم ایکاش بتوانیم:

  1. آرمان ها و ایده های استاد شهید را بشناسیم و در همان جهت حرکت کنیم.
  2. اخلاق علمی ایشان را سرلوحه فعالیت های پژوهشی خود قرار دهیم.
  3. بی هیچ چشمداشتی در مسیر رشد و توسعه علمی کشور قدم برداریم.

جمله ام را با این بیان که یکی از آخرین جملات استاد شهید دکتر شهریاری است، به پایان می برم:

امیدوارم که میل و پسندی جز رضای خدا نداشته باشیم....

والسلام

9/9/94

 

ارسال پیغام
نام و نام خانوادگی : *
تلفن :
ایمیل : *
متن پیغام : *
 
    منوی اصلی
    کاربران ویژه
    آمار سایت

بازدید امروز : 60
افراد آنلاین : 7
بازدید کل : 569059

طراحی سایت و میزبانی وب : ایران طراح